پارسای نباتی من پارسای نباتی من ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

پارسا پسر شاتوتی من..

دعا..

قشنگی زندگی به اینه که .. وقتی تو سرگرم لحظه های خودتی یکی تو لحظه های خودش واسه قشنگی لحظه های تو دعا میکنه.. ...
28 تير 1392

به به !!

سلام این غذاها رو که دیدم دلم خواست بزارم توی وبلاگت تا تو هم ببینی پارسا خوشکلم..بعضی هاش واقعا معلومه خوشمزه اس..بعضی هاشم خودم دوست داشتمو برات گذاشتم مامانی..پس ببین عشقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم..                         البته دسر هم توش هست مامانی.. ...
28 تير 1392

شاه توت مامان.

            سلام قربونت برم الهی.بمیرم که از دیروز اذیت شدی بی حال بودی.صبح ساعت 4/30 بیدار شدم دیدم یه کم داغی و تب داری قطره ی استامینوفن رو دادم یه ذره خوردی و خوابوندمت .الان هم خوابیدی شیاف گذاشتیم برات که تبت بره ایشالا امروز خوبه خوب میشی.بمیرم برات که حتی حال نداشتی شیر بخوری..دیشب فقط قبل خواب سرلاک خوردی خوابیدی.امروز هم مامانم برات فرنی درست کرد خوردی.هر وقت که واکسن داری ما میاییم اینجا میمونیم چون مامانم نگران میشه میخواد 2 تایی حواسمون به تو باشه.اوووووووووووه حسودیم شدااا!!! راستی مامان فرشته برات دیروز یه دوباره بالشت و تشک درست کرد و روی اونا رو ملافه ی باب اسفنجی کش...
27 تير 1392

واکسن!

سلام مامانی..اومدم ولی یه ذره غمگین.! چون امروز صبح با بابایی رفتیم واکسن پایان 6 ماهگیتو زدن..وای خیلی سخت بود.خسته شدم از واکسن..امروز ناز تر از روزای قبلت بودی وقتی فکره اینو میکردم که واکسن داری دلم برات آب میشدو پرپر میشد.خلاصه اول قدو وزن انجام دادی و بعد نوبت واکسنت شد..خیلی سخت بود باید 2 تا پاهاتو نگه میداشتیم تا خانومه واکسناتو بزنه اصلا هم خوب نزد بیشتر از همیشه گریه کردی کاش میمردم ولی گریه ی اون مدلیه تو رو نمیدیدم البته واکسن خیلی مهمه عزیز تر از جونم.!اول پای چپتو زد بعد پای راستتو..قطره ی فلج اطفال هم ریخت برات..قدو وزن هم انجام دادی.. قدت 64 بود که شده 68 ماشالا..وزنت هم 8 بود که شدی 9 کیلو ماشالا.. ماشالا همه چیز...
27 تير 1392

پارسا جونم..

  سلام به روی ماهت همه ی هستی من..توی این عکست خاله برات تاب خریده و تو هم خیلی دوستش داری و وقتی توش میشینی خیلی خوشحالی..قربونت برم تمام زندگی من..     اینجا هم داریم میریم بیرون و تو حاضری..دردت به سر مادر.   چند وقته که فقط دوست داری دمر لالا کنی..شبا هم که بلند میشم میبینم همینطوری خوابیدی..اولا میترسیدم ولی دیدم خودت راحتی این مدلی عشقـــــــــــــــم..   آبنبات چوبی خیلی دوست داری و دایی برات میخره..اینجا هم دایی برده بودت بیرون و برات خریده بود و تو هم مشغول خوردنی نفسم..       خاله دوره سرت هد بند بسته!!!!خخخخخخخخخخخ   ...
25 تير 1392

جوجه طلاییم.!!.

÷ سلام مامانی دردات به جونم بیفته نفسو قلبم..توی این عکس بالات دندونی رو گرفتم جلوی دهنت تو هم فکر کردی میخوام بدمش تا دندونی رو بزاری توی دهنت به خاطر همین دهنتو باز کردی خیلی خندم گرفته بود..هههههههههههههه!!!با نمک من. راستی یه چیز دیگه یادم افتاد جدیدا پاتو میاری بالا انگشتای پاتو میکنی توی دهنت منم هواسم بهت نباشه خوشحالو شادو خندون به کارت ادامه میدی!!!   دوستت دارررررررررررررررررررررررررررررم..100000000000تا.خخخخخخ   ...
21 تير 1392

شیطونی های شکلاتم.

سلام قند عسلم سلام شکلاتم سلام کیک مامانی 2روزه اومدیم خونه ی مامانم چون خیلی وقت بود که وقت نمیکردم بیام یا مامانم مسافرت بودن خلاصه مامانی اجازه نداد بریم خونه چون دیشب داشتم میرفتم ولی موندیم.. 2 روزیه یه کوچولو استراحت میکنم چون هم خاله و هم مامانم تو رو نگه میدارن باهات بازی میکنن شبا هم که من مثل جسد می افتم از خستگی اونا تو رو میخوابونن.. در کل اسمش استراحته چون تو بیشتر با من میمونی و بهانه ی منو میاری ولی دستشون درد نکنه..البته کاری که مادر انجام میده کسی دیگه نمیتونه انجام بده..شیطون شدی و من داغون شدم درسته نمیتونی فعلا حرکت کنی ولی 4 دستو پا دنده عقب میری..خیلی خنده داری   ..مسئولیت مسئولیت..خدا رو شک...
19 تير 1392

ماه رمضان مبــــــــــــــــارک..l

گرچه ما بنده ی خوب خدا نیستیم اما بر خود واجب میدانیم قبل از رفتن به مهمانی خدا از بنده های دل پاکش برای تمام بدی هایمان عذر تقصیر بخواهیم. ما را حلال کرده و در بهترین روزهای خدا در دعایتان ما را از یاد نبرید. ماه رمضانتان پر برکت بــــــــــــاد.. ...
18 تير 1392